قشنگي عشقاي واقعي اينه كه هرچقدرم كه ناراحت باشي بازم دوسش داري امشب باتموم دلخوريم نتونستم بيخيال شم بايد به يه بهانه زنگ ميزدمومطمئن ميشدم حالش خوبه .......

امشب خيييييييليييييييي حالم بده كاش ادماخودشون انتخاب ميكردن به چي فك كنن بعضي خاطرات حرفا رفتارها فكرشون داره ديوانم ميكنه.سرم دردگرفته ازين فكرا

فقط توميتوني ازين فكراخلاصم كني...

ديشب رفتيم گلخونه سيب زميني برديم تاتواتيش بپزيم باهمسري ودوتاداداش وابجي اخموووووووووومسعودرفتيم بااينكه هواسردبود اما خوش گذشت از شانس بدمون هيزمابخاطربارون پريشب خيس بودن وهرچي روش نفت ميريختيم انگارنه انگار وحسابي ضدحال شدن باهمه اينا خوب بود خداكنه سال بعدتوخونه خودمون باعشقم چهارشنبه سوري جشن بگيريم ايشالللللا

از دورترین فاصله ها به هم رسیدیم  

و تا اوج بودن با همیم 

اين متن يادته؟؟؟؟؟؟؟؟روكارت عقدمون بود......... 

تاچشمم بهش افتاد انگاريكي حرف دلموخوندو اونو نوشت.......  

تا اوج بودن باهاتم ............منوتنها نزار

خیلی وقته یه غمی توچشمات میبینم که هیچوقت درموردش باهام حرف نزدی هروقت ازت پرسیدم چی شده درسته که میگی هیچی ولی قلبم ازچشات چیز دیگه ای میخونه نمیخام هیچ چیزتودنیاباعث خش برداشتن احساس منوتو بهم بشه اخه این دنیا اصلاارزش عشقمونونداره کاش بودی باهم حرف میزدیم دلم بدجورگرفته..........

باز امشب با یه چاشنی بسیار زیبا از عشق دست به قلم شدم ... قلم عشق من هیچوقت نوشتنی نبود هیشه کشیدنی بود و با خط خطی همراه مثل قلبم ...

قلم دوست منه البته دیریست با من قهر است ، من همیشه در اوج عاشقی با زغال همدم میشدمو ... میکشیدمو میکشیدم... البته تکه ای مقوا هم همیشه بود که زغال را بر آن میکشیدم.!!!

امشب حس میکنم نای کشیدن دوری تو را ندارم ، پس برایت مینویسم...

               با حس عجیبی با حال غریبی دلم تنگته

پر از عشقو عادت بدون حسادت دلم تنگته      دل بی گلایه بدون کنایه        دلم تنگته ...

پر از فکر رنگی    یه جور قشنگی دلم تنگته ...  

تو جایی که هیچکی واسه هیچکی نیستو    همه  دل پریشون ...

             دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشن       دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن...

یه شب شد هزار شب که خاموشو خوابن چراغای روشن ...

                    من دل شکسته با این فکر خسته دلم تنگته...

                             با چشمای نمناک ، تر و ابری و پاک

                                                         ... دلم تنگته ...

دلم تنگه تنگه ...

چی توچشاته که توروانقدعزیزمیکنه 

این فاصله داره منوبی تومریض میکنه

اینکه نگات نمیکنم یعنی گرفتارتوام 

رفتن همه ولی نترس  من  که طرفدارتوام 

هرچی سرم شلوغ شدروقلب من اثرنذاشت

بدون تودنیای من انگارتماشاگرنداشت

منونمیشه حدس زدبااین غرورلعنتی

هیچوقت نخاستم ببینیم تولحظه ناراحتیم

هرچی سرم شلوغ شدروقلب من اثرنذاشت بدون تو دنیای من انگارتماشاگرنداشت

بهانه!امشب کمی گلایه کنم؟دلم تنگ است!
من که جز تو و آن مهربان بالای سرم کسی را برای دلتنگی ندارم.امشب به تنهایی رفتم و وقتی کمی توی دلم حرف هایم را به او گفتم گفت: بیایم و به تو نیز بگویم.راستش واژه ای بهتر از گلایه نیافتم.....
نخند اما لای شیار های خطوط سرنوشت کف دستانم عطر دستانت را قایم کرده بودم برای تسکین!اما حقیقتش را بخواهی تمام شد..دست هایم تنهاست!نه میل نوشتن دارند و نه رمقی برای گشودن...

مگر خودت نگفتی ما بدون هم دو نیمه ایم؟کجایی که عجیب کم دارمت!بهار دارد تمام میشود..توی این نفس های آخر به هوایی تازه دعوتم کن که اینجا من جز انجماد چیزی نمی بینم!هر شب بالش ناچارم را به نیت تو در آغوش می کشم و خود را به خواب می زنم و آی بی خوابی می کشد دلم تا صبح و باز پرده های رقصان در هوا و باز آفتاب بی سایه و سکوت اتاق من که همیشه با موسیقی ناله های من می شکند.
اینجا هوای بی تو پر از خشکسالیست.و من اما خود را برای تو سبز نگه داشته ام...
بهانه!دنیای من تا وقتی قاصدک های خیال هوای دوست داشتنِ منِ تو را با خود بیاورند پر از دلایل خوشبختیست...تا وقتی توی آغوش تو به قدر یک روح جا برای دلدادگی هست من پر از خواستنم...تو خودت گفتی تا انتها.نه؟..
تو حرف هایم را پای کودکی ام بگذار..تو که می دانی من نام تو را به تمام ثانیه هایم سنجاق کرده ام و تا جایی که انتهایش به ابدیت می رسد همین قدر پر شورم که اکنون...تو که می دانی من تو را که کمی نبینم بهانه گیر میشوم...من تو را با تک تک نفس هایم،با تمام دشواری های این راه،با تمام این ندیدن ها ،به شیوه خودم،به اندازه ای که می دانی،دوست دارم.تو که می دانی...
من فقط کمی،قدری گلایه کرده ام.بلکه این اشک های سرگردان کمی آرام بگیرند...
دوستت دارم

امشب خیلی دلم گرفته اونقدرکه حتی حوصله خودمم ندارم خدای من هواموداشته باش

کاش عشقم الان پیشم بودو ارومم میکرد.....

خستم ازینهمه دوری ودلتنگی......

همان بهترکه ساکت باشداین دل جداازاین ضوابط باشداین دل...

سلام عشقم سلام عمرم سلام همنفسم تمام امیدزندگی من

باورم نمیشه من خانومی همون اقایی هستم که مردونگیش وردزبون تموم دوروبریامونه وحسودامونوبدجوری کورکرده

به داشتنت میبالم........

برای تموم وقتایی که کنارم بودی

وقتایی که ارومم کردی

تموم وقتایی که منو به خنده واداشتی

تموم وقتایی که به  حرفام گوش دادی

تموم وقتایی که تکیه گاهم بودی

تموم وقتایی که ازم حمایت کردی

تموم وقتایی که تواغوش مردونت گم شدموتوارامش دنیارو بهم هدیه دادی

تموم وقتایی که بازل زدن به چشمام بهم گفتی دوسم داری

تموم وقتایی که تلاش کردی واسم بهترینارو فراهم کنی

تموم لحظاتی که بازوهاتوسایبون دردوداغی تب خستگیام قراردادی

تموم روزایی که  پابه پام باهام خندیدی راه اومدی نفس کشیدی وزندگیموساختی

تموم وقتایی که باابهت تمومت مث بچه هاشدی تابخندونیم

تموم وقتایی که بدخلقیاموتحمل کردی ودم نزدی بابهونه گیریام ساختی وارومم کردی.....

کجای دنیامیشه مردونگی وجزاینامعنی کردمرد زندگی من.....

جونت بسته به جونم

تاابدپیشت میمونم

واسه من خیلی عزیزی دوسم داری میدونم

دوست دارم میدونی اخه خیلی مهربونی

دوست دارم همیشه واسه من عزیز جونی

دورت بگردم درمون دردم

کاشکی بگیری دستای سردم

دوست دارم کنارم باشی

تاابدتویارم باشی

تواین خسته خزون دردم

دوست دارم بهارم باشی

اخه بی تومن ازدنیادلگیرم

روزوشب باخودم درگیرم

تونزاربی تومن تنهاباشم

اوبری بی تومن میمیرم

دورت بگردم درمون دردم...........

الان که دارم مینویسم عشقم توخواب نازه فداش بشم خیلی خسته بود

ولی من خوابم نمیبره ساعت دونیمه ولی هنوزنمیتونم بخوابم کاش بودی نفسای ارامبخشات ارومم میکرد دستای

مهربونت وداشتم کاش تواین بیخوابی نصفه شبم کنارم بودی زل میزدم بهت تاصب خوابیدنتوتماشامیکردم کاش بودی

وصدای مردونت ارومم میکرد الهی دور ابهت ومردونگیت برم به داشتنت خیلی میبالم

لبهایم که تشنه و دلتنگ می شوند باران را می بوسم

من این جا زیر بارانم،

وقتی که بسیار از تو دورم و تو را می خواهم

باران را می بوسم؛ او تو را قطره قطره در من فرو می ریزد

خاطرت باشد ؛ ما هر دو زیر یک آسمان زندگی می کنیم

در دو سوی باران ها من به تو و بوسه و باران ایمان دارم

و قاصدک ها به تو خواهند گفت که دوستت دارم !

زندگی شاید همین فاصلۀ خیس ِ بارانیست

که تو را به من پیوند می زند . . .

الهی بگردم که اینقدسخته این رفت وامدات خسته نباشی عزیزم

ازت ممنونم که باتموم وجودت واسه زندگیمون تلاش میکنی

خداکنه من لیاقت تووزندگی باتوروداشته باشم

بدون منم تااخرش باهاتم

تااخرساختن......

کاش بودم پیشت تاباتموم وجودم میومدم استقبال برگشتنت کاش میتونستم سهمی داشته باشم توخستگی دراوردنت.....