و کسی چه میداند که چه شیرین است وقتی "تو" دل نا آرامم را آرام میکنی....

وقتی بغضم میگرد و دستم را محکم تر فشار میدهی....

وقتی شانه ات را با شانه ام یکی میکنی....

و وقتی چشم هایت....

با من حرف میزند!

و میگوید:

کنارت هستم و می مانم.

نظرات شما عزیزان:

حففض

ساعت21:47---17 خرداد 1392

بگذار تا نگویم لحظه های دور از تو بودن چقدر برایم سخت سخت سخت بود شاید با انکارش خودم را ازین عذاب نجات دهم

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: